مجري: پسرعمه ميخواي اين شکلاتو بهت بدم؟

 پسرعمه: اي بابا آقاي مجري شما که ميدوني من حالم از اين غذاهاي مضر بهم ميخوره،

ولي به اين التماسي هم که تو چشماي شماس نميتونم "نه" بگم،چشم 

شکلاتو قبول ميکنم

مجري: نميدمش بهت،اين شکلات فقط مال وقتيه که درساتو خونده باشي


پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم ديگه!

مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟


پسرعمه: کتابخونه


مجري: پس چرا مايو پاته؟

پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!


مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟


پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!


مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!


پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم

 با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!



نظرات شما عزیزان:

☺☻AliSpeeD☻☺
ساعت15:04---9 مرداد 1393
اصــــن مگــه داریـــم همچیـــن چیـــزی ؟!!

پاسخ:ممنون که سر زدی


اوینار
ساعت0:12---9 مرداد 1393
سلام وب قشنگی دارین منتظر نگاه گرمتونم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: